امینـ نویسـ



خونه نشینی به بهانه کرونا فرصتی شد برای فیلم دیدن و این بار قرعه به نام سیانور خورد!

 

سیانور! سال‌ها با نام قرصی مرگ‌آور که انتخاب آخر چریک‌ها به بن بست خورده بود معنا میشد، که به زحمت بهروزشعیبی به شکل روایتی عاشقانه پلیسی ی از آدم های سازمان مجاهدین خلق در دهه50 درآمد. وقتی میگویم مجاهدین دهه50 یعنی داستان بچه مسلمان هایی که سال44 حس کردند رژیم زبان خوش نمی‌فهد و باید با زبان زور و مبارزه مسلحانه گوشش را کشید. از درست وغلط اصل این نظریه بگذریم یک نقطه عطف در تاریخچه ‌شان بدجور توی ذوق میزند ! دقیقا همان جا که سال 54 با راهبری امثال تقی شهرام به این فکر افتادند ابهت تیپ چریکی و سبیل لنینی برای مبارزه بیشتر است و اسلحه بیشتر از احکام و اسلام به کارشان می‌آید و رسما تغییر ایدئولوژی خود از اسلام به مارکسیسم را اعلام کردند. همان روزها بود که امام خمینی نصیحت کرد خودتونو هلاک میکنید! بعدهم چقدر قشنگ در نامه به گورباچف نوشت مارکسیسم سالیان سال فرزندان انقلابی جهان را در حصارهای‌آهنین زندانی نموده است.

اما داستان هایی که سیانور برای روایتش تلاش میکند، روایت عاشقانه هایی ست که افسوس شد، خانواده هایی که حسرت شد و مفهوم هایی مثل انسانیت و مبارزه و انقلاب که در حق‌شان جفاشد. روایت حذف مجید شریف واقفی به جرم نپذیرفتن مارکسیسم ! البته همین جنس شهیدشریف باعث شد تا اسمش امروز یادگار مهمترین دانشگاه صنعتی مهندسی کشور باشد. روایت چریک هایی که همیشه باید بین اسلحه و سیانور انتخاب کنند و نشان دادن بچه مسلمانی که وقتی اسلحه بدست میگیرد اول به این فکر میکند که به چه کسی نباید شلیک کرد! یا اصلا بهتر بگویم اول "فکر میکند"

در این فرصت یک‌ونیم ساعته احساس های مختلفی را شاهد خواهید بود! حس کنید . فکر کنید . کیف کنید !

سیانور قسمت اول بود، ادامه داستان در "ماجرای‌نیمروز" و "ردخون" ادامه دارد.


کرونا . چیز عجیبی ست، حساب و کتاب دنیایی را به هم زده
انگار نه انگار آدم ها با دودوتا چارتای خودشان و روزمرگی هایشان زندگی میکردند!
حالا ویروس جماعت تصویر زندگی را عوض می‌کند
دیروز، در دبیرستان خواندیم:
«ویروس ها می توانند به درون یاخته های جانداران وارد و آنها را وادار به ساختن ویروس کنند. ویروس ها از راه های متفاوتی از فردی به فرد دیگر منتقل می شوند. ویروس، دستگاه ایمنی بدن را ضعیف می کند. در نتیجه، بدن قدرت مبارزه با میکروب ها را از دست میدهد و فرد بیمار می‌شود.»
و امروز فهمیدیم:
عشق، ویروس است.عشق، کرونا است !
#همین


18 ذی الحجه از روزهای سنگین تاریخ است ، شاید اگر امثال ما تاریخ نویس میشدیم کلا یک تقویم جیبی 18 ذی الحجه جدا منتشر میکردیم چون روزهایی را در دل خود جای داده تا بتوان با آن به ادامه زندگی امیدوار شد و پر است از صداهای مختلف خدا برای بندگانش برای فهمیدن مابقی داستان و ادامه راه زندگی .
18 ذی الحجه روز توبه ست از حضرت آدم گرفته تا داوود نبی ، پس بیاییم توبه کنیم از دنیا زدگی هایمان و طعم میوه های ممنوعه ای که مزمزه کردیم و ذائقه مان را عوض کرد.
روز رهایی ابراهیم است از آتش و یونس از حصار شکم دریا ، به امید آنکه رها شویم از حصار نا امیدی هایمان و بعد خنکی خدا آب روی آتش شود برای لحظاتی از زندگیمان که فعلا اسپند روی آتش است .
روز پیروزی موسی ست بر ساحران فرعونی ، راستش را بخواهی این هم صدای "مکرو و مکرالله ." خداست که بگوید "إن تنصروالله ." کنید تا نصرالله از راه برسد و همه مات و مبهوت قهرمانی تان بمانند. نصرالله وعده خداست حالا چه موسی مصری و چه سیدحسن لبنانی ، مهم آن است که در حزب الله باشی!

ادامه مطلب

چند وقتی ست تبلیغ برنامه جدید احسان علیخانی ذهن مخاطببین تلویزیون را پر کرده ، عصرجدید که حتی من هم برای دیدنش منتظر بودم.

امروز فرصت شد تا بازپخش برنامه را تقریبا کامل ببینم. اما میتوانم بگویم متاسفم . متاسفم به چندین و چند دلیل!

تا کنون از احسان علیخانی ، ماه عسل را با محتوا و از جنس ارزش های انسانی شاهد بودیم.

اما اکنون احسان علیخانی  بعنوان وارد کننده برنامه آمریکن تلنت ظاهر شده . حالا نمیگویم چون امریکن تلنت مال آنجاست دیگر حرام میشود بر ما. مشکل من جدای از کپی کاری و عدم خلاقیت در برنامه سازی و تولید برنامه بومی برای این مردم با این ارزش ها  ، با مدل مفهومی این جنس برنامه ست.

در امریکن تلنت یا عصر جدید یا هر برنامه ای شبیه این با هم اسم دیگری چارچوب و ارزش اصلی آن عقلانیت نیست یا هر ارزش پذیرفته شده دیگر انسانی . ارزش اصلی در این سیستم برنامه سازی هیجان است برای میخکوب کردن مخاطب تلویزیونی به هر قیمتی. حتی مردن روی صحنه!

هیجانی که عقل را از آدمی میگیرد و مبهوت میشود . چیزی که به وضوح در این مدل برنامه میشود دید کارشناس برنامه با صراحت میگوید شما خیلی خوب و دوست داشتنی ای ولی برای مخاطب جذابیت بصری نداری پس جایی در تلویزیون نداری . یعنی اگر بهترین صحبت های کارشناسی وقتی مسحور کننده نباشد اگر الهی قمشه ای و علمش را بگذاری وسط و هزار مثال دیگر جایی برای کانون توجه شدن ندارند. که اگر ارزش های انسانی از جنس ماه عسل همین احسان علیخانی در کانون توجهات جامعه قرار ندهیم جامعه از محبت و مهربانی و هر ارزش دیگری رفته رفته تهی میشود. کما اینکه چون این روند کمرنگی ارزش ها مدت هاست در جریان های رسانه ای رواج یافته نتایج بی اخلاقی های اجتماعی اش هم شیوع پیدا کرده.

حتی اگر بخواهم بعنوان یک عنصر جامعه لیبرال سرمایه دار غربی اظهارنظر کنم نمیتوانم ارزش افزوده خاصی حتی برای تولید ثروت برایشان نام ببرم جز آنکه با آوردنشان در شبکه خصوصی خود مخاطبان خود را بیشتر کنم و از آنطرف تعداد یا قیمت تبلیغات تلویزیونی خود و پس از آن درآمد خود را افزایش دهم. که این الگوریتم برای تلویزیون دولتی ما صادق نیست.

 

باقی روضه در ادامه مطلب !

ادامه مطلب

نمیدانم چی بگویم و بنویسم 
حسین .
حسین داستان بی پایان ست ، که با گذر زمان در ثانیه ها ضرب می شود.
و من که مانده ام در حیرت درک 
صحنه های میزبانی مردمی که تمام داشته هایشان را در کف جاده و خیابان به کسانی عرضه میکنند

و فقط یک نشانی معرف آن هاست #زائر_الحسین
حال میفهمم که 
#حب_الحسین_یجمعنا .

 

#به_افق_اربعین

تکمله: کوله پشتی  اربعین تون کم از برد دانشکده تون نیست ، دریابید !


امشب بواسطه ولادت حضرت معصومه شادمانی و تبریک و. جو غالب این ساعات بود.
در کنار تمام شادی ام برای اهل بیت
امشب برای من یادآوری حسرت هایم بود.

امشب برایم شب حسرت جاده سه شنبه شب های قم است که با وجود تعدد سفرهایم هیچ وقت نه رنگ و روی قم را دیدم نه سه شنبه شب اش را و نه حرم حضرت معصومه و نه مسجدجمکران!
حسرت وضو گرفتن در حوض وسط صحن حرم حضرت معصومه در میان هرم گرمای هوای خشک قم.
حسرت دیدن و پیاده روی جاده چند قدم مانده به مسجدجمکران که نورهای سبزگلدسته هایش قند دلمان را آب کند!
که سه شنبه شب ها معتکف حریم امام زمان شویم و طلبش کنیم به امید نگاهی .
کارمان بدون او گیر است یا بهتر بگویم دلمان!
دل آدم که گیر باشد تمام کارهایش گره میخورد. همین است که میگویند؛ تا نیایی گره از کارجهان وا نشود،آقاجان!

و همچنان با بغض میگویم:
#امشب_شب_حسرت_است 
آقاجان!


از کودکی وقتی از پدرومادرم خواسته ای داشتم

نمیگفتند باشه . میگن ان شاء الله !

میگفتیم یعنی چی چرا خب نمیگی باشه و خیالمونو راحت کنی

گفت: انشالله یعنی اگه خدا بخواد ، اگه منم بخوام و اون نخواد نمیشه !

انگار با زبان ساده و بچه گانه از همان روز فهمیدیم : و هو علی کل شیءٍ قدیر.
نقل نبات شیرینی ست برای من
و نشدنی ها را آب خوردن میکند!
امروز که دوندگی کردیم برای کاری که به چشممان ناقص شد ولی با توکل ورق برگشت در لحظات آخر
این قدرت تسلط بر همه چیز شیرین است. تاکید میکنم "همه چیز"
مخصوصا وقتی که مضطر میشوم میانه بیمعرفتی های زمانه
که بی هوا زیر و رو میکشند 
وقتی که برای کسی که نزدیک میپنداری
از رفاقت و دوستی و هر ارزش دیگری که سراغ داری برایش مایه میگذاری
آب پاکی را میریزد روی دستت که ثابت کند دیگر دستت نمک ندارد!
آری ، دقیقا آب پاکی .
که دلت را پاک میکند از هر آنچه که ب آن دلخوشی از غیر خدا 
که هیچ کس و هیچ چیز نمیماند.
شاید روزگاری با خوشی و محبت کنارت باشند
ولی هرقدر بیشتر محبت را پاسخ دهی 
احساس میکنند باارزش ترند .حس دلار درونشان کوک میشود و بالا میکشند.
بالا را که نگاه میکنی افق نگاهت به خدایی میرسد که سایه اش بر همه گسترده شده
خدا هم که نگاهش به بندگان ست و باز ارجاع شان میدهد به یکدیگر!
باز میگویم و هو علی کل شی قدیر
مثه پدری که در مقابل تمام ناتوانی هایت زورمند است.
اما نه انگار فقط این نیست . این رابطه عاشقانه تر ست
وقتی که به غیر او امید داری ، کارت گره میخورد
تو را فقط برای خودش میخواهد
نمیخواهد بنده و برده دیگری باشی
.
.
.

برایتان روزی را آرزو میکنم که باقی این نقطه ها را عمیقا درک کنید.
آنوقت است که ناخوداگاه وقت موفقیت هم یادش میکنی و میگویی:لاحول و لا قوه الا بالله!

و همه چیز میشود هیچ الا الله.


وقتی که عاشق میشوی.! (۱)

انگار زمین ات جدا میشود از زمان
دیگر روی خاک راه نمیروی بلکه افلاک را میپیمایی
چشمت به اوست نه به خود
خوشحالی ات از رضایت اوست 
ناراحتی ات از تکدرخاطر او .
از حالت که میپرسند میگویی : انگار دنیا رو بهم دادی!
در چشمانت که بنگرند ایمان می آورند انگار پادشاهی دنیا را به دست گرفته ای
یکی در میان هم به حال و هوای گریه می افتی.
حال و هوای درونت بغض است و چهره بیرونت شادی .
دیگر اصلا به خودت توجه نمیکنی که درون و بیرونی بشناسی
همه اش میشود توجه معشوق
معشوق هم که ناز دارد و با پای خود نمی آید!
باید بجویی اش . بخوانی اش . و بخواهی اش
آنگاه که به تو مطمئن شد تو را میپذیرد و میخرد 
شاید اولش دلداده باشی
اما قدم قدم بعد از دل ذره ذره زندگی ات را میدهی برای پیش کشی اش که خوشحالش کنی که قبولت کند . آخرش جان میدهی پای این عشق که چقدر گران جانی است اینگونه فنا شدن!

#داستان_ادامه_دارد همون ادامه مطلب

ادامه مطلب

شیخی به زنی گفتا مستی
هر لحظه به دام دگری بنشستی
گفتا شیخا هر آنچه گویی هستم
آیا تو چنان که می نمایی، هستی؟! گاها ناخودآگاه این بیت در ذهنم مرور میشود.
آیا #خط_فکری و ظاهری ام یک ریل اند!

چقدر هر آنچه گوییم هستیم؟
چقدر بوی #ریا گرفته ایم؟
چقدر برای #ژست های روزانه مان زیرسازی روحی کرده ایم؟! درد امروز ما #ظاهرهایی ست که به بطن جامعه نفوذ میکنند
و هنگام سقوط موریانه وار #اعتقاد_جامعه را میپوساند.

درد امروز ما جای زخم های مالک اشتر شکل های عمروعاص صفت است که تا سال های سال ذهن عوام را مجروح نگه میدارد. نتیجه اش آن میشود که طلبه جوانی بخاطر اختلاس مذهبی نمای سی سال پیش ، بدوبیراه جوانی سطحی نگر را در کف خیابان های شهر میشنود

و وقتی کارهای خوب و بدمان برای چشم مردم باشد دیگر معیارهای خوبی و بدی هم به چالش کشیده می شوند!
و دیگر نمیشود به هیچ کسی اعتماد کرد و زندگی به تشویش بی کسی میرسد. خلاصه مطلب: نه حرف عقل بزن با کسی نه لاف جنون
که هر کجا خبری هست ادعایی نیست
#فاضل_نظری

 

 


حسابش از دستم در رفته!
روزهایم یکی در میان خوب و بد میگذرد.
نمیدانم اگر پرسیدی:خوشبختی؟!
جوابت چه میشود

از قدیم عادت داشتم وسط معرکه حواسم به لحظاتم نبود ، با خود میگفتم زمانی که از خط پایان گذشتم پشت سر را مینگرم ، آخرش هم فکر آخر را نکردم!

فقط امیدوارم .
امیدوارم وقتی روز آخر مرا سر جمع زدند 
زمان #اعلام_نتایج روزگار بفهمم اشتباه نیامدم.!

 

 


جوانه امیدهای ماست
عکس‌های #چالش_لبخند که این روزها به یکدیگر پاس می‌دهیم !
در روزگاری که آرامش و قوت قلبمان زیر بهمنی از ترس و حس‌های مجهول منفی مدفون شده .
توفیقی شد دسته جمعی بخندیم به ریش کرونا و #کرونانیوز هایی که به اسم خبر ، به چهره امید مردم اسید می‌پاشند.
⁦✌️⁩رفقای بزرگوار. یه بسم الله بگید برای شکستن این جریان رسانه ای، هر کی هرجور بلده قوت قلب بشه و کمک کنه برای یاعلی گفتن و بلند شدن ملت از زمین درد و غم.
مثلا بزرگواری از وحشت #کرونا هنوز سردخانه را نچشیده، قبر و کفن قیمت میکند ؛ اگر خدایی نکرده بین 20% مبتلایان و 8% بداحوال و 2% کشته مرده های کرونا بودید . باز هم بخندید ! حداقل عکس قشنگتری برای سر مزار دست بازماندگان را خواهد گرفت. اگر هم عمرتان به دنیا بود ، دیگر فردا به ترس های امروز و ریش خودتان نمی‌خندید.
القرض کرونا هم این روزها #فاضل_نظری میخواند که : #لبخند و اشک، شادی و غم، رنج و آرزو
از ما به دل مگیر همین است زندگی! .
نکته کنکوری؛ حواسمون باشه امروز #امید تنها راه حل ماست، نه انتخاب اختیاری مون !
اگر میگوییم #کرونا_را_شکست_میدهیم .
پ.ن: کاش به جای دست به دست کردن هجویات و لودگی هایی با محتویات خودتحقیری، به انتشار امید و آرامش فکر کنیم .
پ.ن2: رفقای حزب الله ! کرونا و امثالهم چیزی بیشتر از بیماری ها و بلاهای #آخرامانی نیست ، بنظرم دوای اصلی این روزهای بشریت ، مسکن کرونا که نه ، بروز و #ظهور خدا و موعودشه !
#همین
اگه موافقید حواسا رو جمع اومدن آقا کنید !


همه #پدر هایی که دیروز،امروز و فردا عکس هایشان را لایک کرده و نکرده میگذرانید، همه شان یک نخ تسبیح دارند: #تکیه_گاه اند !
روزی قوت پاهای ناتوان کودکی مان می‌شوند که راه بیوفتیم.
روز دیگر #شجاعت سلام و احوالپرسی های خجالتی مان.
بعدتر هم تهیه‌کننده فیلم #استقلال و آزادی مان
از آنجایی که به ظاهر بزرگ شده ایم، می‌توانیم، اظهارنظر می‌کنیم، تصمیم می‌گیریم و عمل می‌کنیم!
به شرطی که یادمان نرود هر استقلالی، حمایت یک #ابرقدرت را می‌طلبد.
حتی اگر شده تمام وسعت این قدرت، قوت قلبی باشد برای ادامه زندگی!
ما آدم ها خیلی عجیبیم، دقیق در هنگامه نمایش قدرت ویترینی خود می‌فهمیم چقدر #فقیریم به گرمی نگاه هایی بنام نامی پدر!
#پدرجان ها روزتان مبارک
 


کرونا که آمد، روزهای اول ترسیدیم ، بعد که همخانه شدیم و رویمان به هم باز شد به رویش خندیدیم و او به ریشمان !

اما انگار نیت کرده اشکمان را دربیاورد . به درخواست ستاد کرونا: آستان قدس رضوی و بقاع متبرکه تعطیل شد.

قاب این خبر برای من ، پلک های به هم فشرده و ناراحت باباست که موقع بازکردن توی اشک چشمهایش نم خورده بود.

گویی نگاه هایش دعای فرجی بود که خسته و کوفته میخواند: "و أنقطع الرجاء."

راستش را بخواهی امید برای من تصویری ست از صحن انقلاب ! وقتی نگاه های مردی به خاطرم میآید که میانه حلقه خادم ها و ازدحام جماعتی که خبر شفای دختربچه‌ش را  که روی دست گرفته بود میدادند ، لبش میخندید و چشم هایش میگریست و قفل میشد روی گنبد خورشیدی که حالا چشمهای دخترکش را روشن کرده بود !

میگویند کرونا آمده و روال معمولی زندگی را بهم ریخته . روال معمول زندگی برای خانواده ما یک قانون بیشتر ندارد: هر تعطیلی و واقات فراغتی یه فرصت برای زیارت مشهدالرضاست مگر اینکه غیرش ثابت بشه !

امسال هم که ثابت شد خانه نشینی بهتر است، دل خوش میکنیم به هوای دیدن دوباره شبکه های ضریحش .

اما دیشب و دعای توسل حرم ، بغض همین خلوتی سقاخانه اسماعیل طلا که تا الان جای گلو تازه کردن بود، راه گلو را بدجور خفت کرده!

خدایی هوای بدیست، هوای گرفته دلمان بدون امام . خدایا حال و هوا و عاقبمان را به خیر کن!

آقا جان! به تو از دور سلام .

 

پ.ن: نقل این روزهاست که به جای دیدوبازدید عید از تلفن و وسایل ارتباطی استفاده کنید، تلفن حرم: 48888-051

پ.ن: پنجشنبه قراره ساعت 20 همه دست به دعای توسل بشیم به امید تموم شدن این روزها.انشالله

 


کله صبح صدای دعاست
نگاه که میکنم دعای عهد عاشقانه طور است !
البته نه از جنس عاشقانه های دوزاری روزگار .
متنش یک عرضه و جنمی میطلبد که روی هر زبانی نمیچرخد اگر هم بخواند به هیکلش نمیشیند و مثل یک ترکیب بی ریخت و مصنوعی توی ذوق میزند یک چیزی شبیه عزیزم گفتن های فروشنده ها !
حال وهوایی دارد شبیه روضه های آدمیزادجماعت دم آشتی کنان که هم میخواهی اثبات کنی ارزشش را داری و میتوان بهت اعتماد کرد و هم دل انگیز بازی دربیاوری که بگویی دوستش داری که تو را تا اینجای کار کشانده و تعهد میدهی .

اصلا باید یک دعای دیگر کرد که در هیبت این جملات بگنجی و ثابت کنی که روی منم میشود حساب کرد!
حالا  اصلا دوستش داری؟ بهش ثابت کن . #عهد_بخونیم

 

پ.ن: امام صادق(ع): هرکس چهل صبحگاه این دعا را بخواند از یاوران حضرت قائم (عج) خواهد بود و اگر پیش از ظهور آن حضرت بمیرد خدای تعالی او را زنده خواهد کرد تا در رکاب آن جناب جهاد نماید و به شماره هر کلمه از آن هزار حسنه برایش نوشته می‌شود و هزار کار بد از او محو می‌گردد.


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

حاج قاسم یک فرد نبود؛یک اندیشه بود! دنياي اطلاعات Iran Graphic Jason آگهي کن کتاب تفسیر موضوعی قرآن مکارم شیرازی سیب گلاب جيگ(به اون معنا....)